امیرعلی نازمامیرعلی نازم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

نه ماهگی امیرعلی جان

پسرکم 22 اسفند 8 ماهت پرشد و وارد نه ماه شدی . البته 22 تولد من هم بود . عزیزم خیلی بانمک و خوردنی شدی . دستت به مبل و میز میگیری و پامیشی . بیشتر اوقات هم که یه دستی وایمیستی عزیزم . کارایی که جدیدا انجام میدی دس دسی کردنه . بهت میگه نانای کن دستاتو تکون میدی . کله زدن هم که یادگرفتی ی ی ی ی ی ی ی . وقتی بهت میگم دالی کن میفهمی و پتو رو میکشی روسرت دالی میکنی . برای دیدن بقیه عکس ها تشریف بیارین ادامه مطلب عکس نانازم با کلاه بچگی های بابا حسن        ...
25 اسفند 1391

بوی عید

امروز جمعه 25 اسفند ماهه . به آخرای فصل زمستون نزدیک شدیم . همه جا حرف از خونه تکونی و حال و هوای بهاره . امسال  به خاطر تو شیطون بلا مثلا تصمیم نداشتم خونه تکونی کنم ولی دلم نیومد . آخه  با خونه تکونی یه حال و هوای خوبی به آدم دست میده و سال جدید بیشتر به دلم میشینه . یه چند روزیه که تورو چند ساعتی میبرم پایین پیش مامانی و میام کارامو میکنم آخه با تو وروجک اصلا به هیچ کارم نمیرسم تازگی ها هم که انقدر وابسته شدی که نگو . خیلی هم بهونه گیر شدی که فکرکنم به خاطره خارش لثه هاته عزیزدلم . دیگه تقریبا کارام تموم شده . یه سری خرده کاری مونده که اونارو هم یه روزه انجامش میدم . ...
25 اسفند 1391

خوش اومدی به زندگی

                                   این عکس اولین ساعاتی هست که تو پا به این دنیا گذاشتی . ساعت تقریبا حول و حوش چهار و نیم بود وقت ملاقات بود .بابایی محمود و عمو حسین و عمه راحله و  مامانی احترام اونجا بودن مامانی و خاله زهرا و دخترخالت سارا هم اومده بودن البته من و تو رو یه کمی دیرتر از بخش آوردن و تقریبا ساعت ملاقات داشت تموم میشد   که پرستار تازه تورو آورد. همه خیلی از دیدنت خوشحال شدن و کلی ذوق کرده بودن .من و بابات هم خدارو شکر کردیم که تو سال...
17 دی 1391
1